امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

امیرحسین

یک روز خسته کننده ولی به یادموندنی

این مطلبو بابایی واست نوشته!منتها به اسم مامان چاپ شده!! دیروز از اون روزای خیلی خسته کننده و در عین حال خیلی خاطره برانگیز بود. من ظهر از سر کار اومدم خونه نماز خوندیم و ناهار نخورده رفتیم مطب دکتر حنطوش زاده. مامان آخرین دفعه اسفند رفته بود و چون خیلی شلوغ بودو معطل شده بود قهر کرد و نرفت!!واسه همین این دفعه اولین وقتارو گرفتیم. حدود 2.20 دقیقه. حوالی ساعت 1.40راه افتادیم و به موقع رسیدیم. این دفعه منم اومدم با شما تو. زود نوبت مامانت شدو رفت تو اتاق ولیم من روم نشده بایم!!البته باباهای دیگه مسله چی میرفتن تو اتاق. مامانت اومد بیرون.ای یکمی از اینکه دکتر سرش شلوغه شاکی بود.بهش گفته بود میتونه پیاده روی کنه و مکه هم مشکلی نداره.ضمنا گف...
25 ارديبهشت 1391

بهترین کادوی روز مادر...

امروز از سرکار مرخصی گرفتم و ساعت ١١ با مامانت رفتیم کلینیک سعادت آباد واسه سونو. دکتر که شروع کرد به رصد گل پسری منم دوربینو در آوردمو فیلم گرفتم.وسطش حافظه دوربین پر شد و من یه سری از صحنه ها رو از دست دادم. دکتر که داشت واسه خودش توضیح می داد متوجه شد و پرسید دروبینت خراب شده. از کجاشو نتونستی فیلم بگیری؟منم که حافظه دوربین و خالی کرده بودم گفتم تا کبدش(جیگرش که من همیشه میخورمش)را گرفتم.اونم دوباره با حوصله شروع کرد به توضیح دادن. معده گل پسرمم نشون داد خالی بود. ضمنا الان ٤٥٠گرم وزن داری و مثل همیشه دستت زیر سرت بود.پسل خودمی دیجه!! راستی جفت هم الحمدالله بالا اومده. این بهترین کادویی بود که می تونستی روز مادر به مامانت بدی...
23 ارديبهشت 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد