این مطلبو بابایی واست نوشته!منتها به اسم مامان چاپ شده!! دیروز از اون روزای خیلی خسته کننده و در عین حال خیلی خاطره برانگیز بود. من ظهر از سر کار اومدم خونه نماز خوندیم و ناهار نخورده رفتیم مطب دکتر حنطوش زاده. مامان آخرین دفعه اسفند رفته بود و چون خیلی شلوغ بودو معطل شده بود قهر کرد و نرفت!!واسه همین این دفعه اولین وقتارو گرفتیم. حدود 2.20 دقیقه. حوالی ساعت 1.40راه افتادیم و به موقع رسیدیم. این دفعه منم اومدم با شما تو. زود نوبت مامانت شدو رفت تو اتاق ولیم من روم نشده بایم!!البته باباهای دیگه مسله چی میرفتن تو اتاق. مامانت اومد بیرون.ای یکمی از اینکه دکتر سرش شلوغه شاکی بود.بهش گفته بود میتونه پیاده روی کنه و مکه هم مشکلی نداره.ضمنا گف...